سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ساوچی
[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه]

نویسنده: رایان  دوشنبه 87/11/28  ساعت 1:46 صبح

1- در هفت روزگی بند نافم افتاد.

2- روز هشتم برای اولین بار رفتم حموم.

3- دوازده روزگی اولین سفر زندگیمو رفتم. از تهران تا بندر ترکمن.

4- بیست روزگی اولین خنده بلند.

5- پنجاه روزگی اولین بار سوار هواپیما شدم و از گرگان اومدم تهران.

6- پنجاه و دو روزگی برای اولین بار ناخنم رو گرفتم

در آینده بقیه اولین هامو هم می نویسم.

 

بزرگترها میگن من از همینجا باید دانشجو شم!!!(یعنی دانش را بجویم!)

بزرگترها میگن از همینجا باید دانشجو شم!!!(یعنی دانش را بجویم!)




لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اولین های زندگی ام
ساوچی! پیام آور صلح و دوستی


 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت



اوقات شرعی


تعداد کل بازدید
2022
تعداد بازدید امروز
7
تعداد بازدید دیروز
1

درباره خودم
ساوچی
رایان
من رایان هستم. در ساعت 11:45 ظهر روز پنج شنبه 5 دیماه 87 چشم به این جهان گشودم. اسم وبلاگم رو بابام گذاشته ساوچی. ساوچی در ترکمنی یعنی قاصد. ولی من چون هنوز کوچولوام معنی ام میشه قاصدک! امیدوارم چیزهایی که تو این وبلاگ نوشته می شه بعدها خاطرات جالبی برام بشه.
لوگوی خودم
ساوچی





حضور و غیاب
یــــاهـو




اشتراک